یادمه ه روزهای اول دانشگاه، یه ویس ۳ یا ۴ دقیقه ای میفرستاد تو گروه و در حالی که گریه میکرد باهامون حرف میزد، بهش حسودیم میشد که انقدر راحت میتونه خودشو خالی کنه. یه دوره ای از زندگیم به این نتیجه رسیدم که اوکی تو اگه گریه کنی یعنی خودتو باختی، یعنی داری برای خودت دلسوزی میکنی، یعنی باختن رو باور کردی. از اون تایم به بعد سعی کردم گریه نکنم، این بدترین و احمقانه ترین کاری بود که در حق خودم کردم. بار نمیدونم چندمه که این آهنگه رو پلی میکنم. بی کلامه. نمیدونم اسمش چیه و از کیه. بعد از چند ساعت پلی کردنش حالا احساس میکنم چشام همه جارو تار میبینه. ولی کافی نیست. نمیدونم چیکار کنم. چیکار کنم که فردا حالم اینطوری نباشه. قرار بود امروز روز من باشه. قرار بود امروز برای فردا هایِ پاره کنندهای که در راهه انرژی جمع کنم، اما فقط خوابیدم بدون توجه به آلارم های گوشیم. بدون توجه به سوال های پشت سر هم مامان که میگفت سرما خوردی؟ مریض شدی ک انقدر میخوابی؟دانلود پـنـاهـگـاه ...
ادامه مطلبما را در سایت پـنـاهـگـاه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : haven بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 16:48